براے امیـــــرحسین♡امیـــــرعباس

تغییر دکوراسیون

پسرای گلم این روزا شیطنتهاتون بیشترتر شده دیگه وقت سرخاروندن ندارم الان چون خودتون تقریبا از همه چی سردرمیارید و کنجکاو هستید و به همه وسایلهای خونه دست میزنید. منو بابایی تصمیم گرفتیم تغییر دکوراسیونی بکنیم. مثلاTVرو به صفحه دیواره ی میز نصب کردیم ک یهو هولش ندید. مبلهارو جوری چیدیم ک نتونید کارهای خطرناک انجام بدید خلاصه اینکه خونه شبیه مسجد شده.
28 بهمن 1395

برف بازی

امروز۱۳بهمن سال۱۳۹۵پنج شنبه صبح ساعت۷ونیم باباجون که رفت سرکار رفتم از پنجره بیرونو نگاه کنم دیدم برف باریده چقققد خوشحال شدم من آخه من عاشق زمستونم و برفش خوابم پرید و رفتم صبحانه آماده کردم ومنتظر شدم که شما از خواب بیدار بشید و ببرمتون برف بازی. امسال دومین سالیه که برف میبینید ولی اولین سالیه که لذت برف و برف بازی رو تجربه میکنید. ۲ساعت بعدبیدارشدید وازپنجره بیرونو نشونتون دادم میگفتم امیرحسین ببین برف باریده امیرعباس ببین برف باریده شما تعجب کرده بودید آخه پارسال که برف باریده بود شما۱۱ماهتون بود کوچیک بودید. خلاصه باباجون از سرکار زنگ زدو گفت ببرمتون بیرون یکم برف بازی کنید لباساتونو پوشوندم و رفتیم بیرون زمین سُر بود میترس...
13 بهمن 1395

ازشیر گرفتن امیرحسین و امیرعباس

پسرای گلم سلام روزبه روز بزرگتر میشید ودشیطنتهاتون بیشترترمیشه ۳هفته پیش تصمیم گرفتم از شیر بگیرمتون الان دیگه ۲۳ماهتونه و ۱ماه دیگه ۲سالتون میشه. خیلی استرس داشتم اینکه نکنه اذیت بشید وگریه کنید واس منم خیلی سخت بود ۲سال روزو شب روشیرمو میخوردید و شما بیشتر وابسته تر میشیدید. اولین روز که شروع کردم واس من سخت بود. چون باید شما۲تا گل پسرامو مشغول بازی میکردم تا هواستون نباشه که ازم شیربخواید خلاصه۳روز رو یجورایی گذروندیم و شما بهTVمشغول نگاه کردن فیلم تولد یا کلیپهای کودکانه میشدید. ولی شبا موقع خواب بهتون شیر میدادم و نصف شباهم که بیدار میشدید شیر میدادم بعداز ۳روز ک گذشت شبا موقع خواب هم شیر ندادم فقط نصف شبا که ...
10 بهمن 1395
1